3 درس مهم از ورزشکاران حرفه ای

درس اول:ورزشکاران حرفه ای، مشتاق ترین افراد زنده هستند
«آن چه واقعا برای شاد زیستن نیاز داریم، چیزی است که مشتاق آن باشیم»
“چارن کینگزلی”، ۱۸۷۵-۱۸۱۹، رمان نویس
تمام مجریان حرفه ای، راز واقعی تعالی را کشف کرده اند که همانا اشتیاق به آن چه انجام میدهند است. قهرمان ها از اشتیاقی انگیزه می گیرند که روح آن را شعله ور کرده و آنان را در میدان بازی تا مدت ها پس از آن که هر کس دیگری به خانه رفته، نگه می دارد. افراد بزرگ از قدرت دست نخورده و خام طرز تفکر مشتاقان. آگاهند، اما آماتورها بیشتر درباره دستاورد دیگران مانند بازیگران، ستاره های ورزشی و نوازندگان اشتیاق دارند. در حالی که افراد آماتور اشتیاق خود را صرف شمردن امتیاز کسب شده در بیسبال ويا ماندن در دفترشان می کنند، مجریان حرفه ای انرژی زندگی خود را در میدان انتخاب صرف می کنند.
قهرمان ها تمایل دارند وارد گود شده و ریسک شکست و طرد شدن را به جان بخرند، اما آماتورها بیرون از گود ایستاده و بدون ریسک نظاره گر می شوند. غالبا قهرمان ها از این دیدگاه جهانی برخوردارند که زندگی یک بازی است که باید با تمام وجود و با اشتیاق آنرا اجرا کنند تا زمانی که قلبشان از طپش بایستد. آماتورها در اغلب موارد فکر می کنند که زندگی چیزی است که باید برای آن جنگیده و در عین حال به هر قیمتی که شده، از رنج و درد اجتناب کنند.
«لری ویلسون» دیدگاهی عالی در باره رسیدن به خط پایان (مرگ) دارد و می گوید: آماتورها می رسند. همان طور هم «پیت ماس » (خطاب به آماتورها) می گوید: «تبریک می گویم. تو با امنیت به مرگ رسیدی»، قهرمان ها می دانند، گه داشتن چیزی برای مشتاق بودن، مهم ترین عامل تشکیل دهنده زندگی شاد است. افراد بزرگ هر روز با اشتیاق خود سروکله می زنند و یا فعالانه در جستجوی آن هستند
تمرین کاربردی
فهرستی از پنج فعالیت از زندگی خود را تهیه کنید که بیشترین اشتیاق را به آن دارید.. سپس این سؤال مهم را از خود بپرسید که: «آیا کسی با این موارد زندگی می کند ؟ »
درس دوم:ورزشکاران حرفه ای عاشق آنچه انجام می دهند، هستند
«من ترجیح می دهم در چیزی که عاشقش هستم شکست بخورم، تا در چیزی که دوست ندارم، موفق شوم»
“جورج برن”، ۱۹۹۹-۱۸۹۹، کمدین
ظاهراً فرقی نمی کند که قهرمان ها کدام صنعت، شغل، حرفه یا ورزش را برمی گزینند؛ معیار انتخاب تقریبا همیشه «لذت بردن» است. قهرمان ها تمایل دارند زمینه کار خود را براساس لذت خالص از فعالیت موردنظر انتخاب کنند. برخی از افراد می گویند قهرمان ها کار خود را انتخاب نمی کنند، بلکه کار آنها را برمی گزیند. آماتورها معتقدند که قهرمان ها به این خاطر از کار خود لذت می برند که موفقند. با این حال مصاحبه های انجام شده با سوپراستارها نشان می دهد که عکس این امر صحیح است، قهرمان ها به این دلیل موفقند که از کارشان لذت می برند. در نتیجه، آنها قلب و روح خود را وقف فعالیت موردنظر می کنند، آن قدر که از رقبای خود پیشی می گیرند.
غالبا در گذشته به دانشجویان گفته می شد که به خاطر پتانسیل در آمدی بالا، رشته های بازرگانی، کامپیوتر، حقوق یا داروسازی را برای تحصیل انتخاب کنند. این ایده به تنهایی احتمالا افراد معمولی بیشتری را نسبت به دیگران بوجود آورده است. طرز تفکر صعودی قرن بیست و یکم، تحصیل در رشته مورد علاقه و وقف کردن قلب و روح خود به آن است. افراد بزرگ می دانند که پول از شغل به دست نمی آید، بلکه از حل مشکلات مردم کسب می شود. قهرمان ها آن چنان مطالعه و کار مضاعفی را انجام می دهند که به متخصص تبدیل شده و غالبا در اثر آن تخصص ثروتمند می شوند. فلسفه افراد حرفه ای نه تنها لذت بردن از آن چه را که انجام می دهند می باشد بلکه آن را بزرگترین دارایی و ورودی به حرفه ایی ها نیز قلمداد می کنند.
تمرین کاربردی
در مقیاس 1 تا 10 که 10 بیشترین لذت است، چه قدر از شغل خود لذت می برید؟ اگر پاسختان کمتر از 7 است، شانس رسیدن به توان بالقوه تان اندک است، اما اگر جوابتان ۷ به بالا است، تقریبا با اطمینان به سطح حرفه ای ارتقا خواهید یافت.
درس سوم:ورزشکاران حرفه ای شکست خورده های حرفه ای هستند
«برای فردی که شجاعت، شخصیت، عزت نفس و اعتماد به نفس خود را از دست نداده، هیچ شکستی وجود ندارد. او هنوز هم پادشاه است»
“اوريسون سوت ماردن”، ۱۹۲۶-۱۸۹۸، مؤسس مجله موفقیت
اختلافات اعظم بین آماتورها و حرفه ای ها یک تفکیک کوچک است. این اختلاف کوچک در طرز تفکر است که تفاوت زیادی را در نتایج ایجاد می کند. ایده شکست نمونه ای از آن است. آماتورها باور دارند که شکست دردناک است و برای حفظ حس غرور و حرمت باید از آن دوری کرد. آنان در تلاش برای محافظت از نفس خود تنها مواردی را امتحان می کنند که می دانند از پس آن بر می آیند. اما قهرمان ها شکست را سکوی پرتاب ضروری برای ابر موفقیت ها دانسته و آن را همچون یک معلم در نظر می گیرند.
افرادی که شکست خورده نام دارند، آماتورهای در حال شکست می باشند. افراد موفق، شکست خورده های حرفه ای هستند که در راه خود به سوی موفقیت شکست خورده اند. اختلاف آنها، طرز تفکر آنان است. قهرمان ها به محافظت از امنیت خود اهمیت نداده و یادگیری، رشد و تبدیل شدن به بهترین ورژن خود برایشان اهمیت دارد. آنان شکست را به عنوان یک دوره تنظیمات ضروری در نظر می گیرند که همیشه خوشایند نبوده، اما در عین حال برای دستیابی به بصیرت و سر سختی ذهنی و تبدیل نمودن دیدگاه خود به واقعیت ضروری می دانند. در حالی که آماتورها وقت زیادی را برای تمرکز بر چگونگی شکست نخوردن صرف می کنند
حرفه ای ها به انجام آنچه برای موفق شدن لازم است می پردازند. این تمرکز مبتنی بر اجرا برای حل مسئله، آگاهی بالاتری را از راه حل های بالقوه خلق می کند. تمرکز بر اجتناب از شکست، باعث آگاهی از ترس، نبود و فقر می شود که همه و همه به جایی مربوط می شود که فرد اجراکننده توجه خود را به آن معطوف می نماید.
تمرین کاربردی
این سؤال مهم را از خود بپرسید که: «آیا برای اجتناب از شکست، امن بازی کرده ام؟». در مقیاس 1 تا 10 که 10 بالاترین امتیاز است، در تلاش برای تبدیل کردن دیدگاه خود به واقعیت چند ریسک را به جان خریده اید؟
دیدگاهتان را بنویسید