طرز تفکر مربیان برجسته دنیا: جان وودن

جان وودن به عنوان بزرگترین مربی شناخته شده قرن بیستم، چهاردهم اکتبر ۱۹۱۰ در ایندیانا متولد شد. وودِن در یک مزرعه کوچک با مقدار کمی پول اما اخلاق کاری قوی رشد کرد. قبل از شروع دوره آموزش و مربیگری در دبیرستانهای کنتاکی و ایندیانا، گارد(دفاع) تیمِ آل امریکن دانشگاه پوردو بود. اولین جایگاه مربیگری دانشگاهی وودِن، سرمربیگری تیم ایالت ایندیانا بود که از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۸ در آن حضورداشت. طی سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۵ در یو. سی. ال. ای بود که وودِن در تیم بسکتبال مردان به یک افسانه تبدیل شد. تیم یو. سی. ال. ای بروینزاز سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۵ در طول دوازده سال با رکورد هشتاد و هشت پیروزی پی در پی، ۱۰ بار برنده مسابقات لیگ ان. سی. ای. ای وسی و هشت مرتبه قهرمان تورنمنتهای مختلف شد. از او به عنوان “جادوگر وست وود” یاد میکردند. وودِن در پایان فصل ۱۹۷۵ حرفه خود را با ثبت رکورد 664-162 به عنوان مربی دانشگاهی به پایان رساند. سخنان و فلسفه مربیگری وودِن از “هرم موفقیت” وی ساخته شد و نیز در تمام حیطههای مربیگری آموزش و محیط کسب و کار مورد مطالعه قرار گرفته و الگوسازی شده است. وودِن در بیست می۲۰۱۰ تنها چند ماه پس از تولد ۱۰۰ سالگیاش چشم از جهان فرو بست.
درسهایی از وودن
1. نظم با مربی شروع میشود
آیا تا به حال یک مربی که کنترل خود را به راحتی از دست میدهد و فاقد هرگونه نظم باشد را دیدهاید؟ اگر شما یک فرد فعال در ورزش هستید و یا فقط آن را دنبال میکنید، شکی نیست که آن را دیدهاید. شما گاهی مربیان خارج از کنترل را در تمام سطوح، ازاولین سطح ورزش جوانان تا حرفهایترین ردهها میبینید. مربیانی که بیش از اندازه هیجانی میشوند و واکنش بیش ازحدی به تماس یک مسئول و یا اشتباه یک بازیکن دارند، آنها متوجه نمیشوند که چگونه بر بازی تیمشان اثر میگذارند. اگر کمی بیشتر دقت کنید زود متوجه خواهید شد، پس از اینکه مربی کنترلش را از دست میدهد بعضی بازیکنان یا در واقع کل تیم را تحت تأثیر قرار میدهد. اگر مربی فاقد تسلط علت برخود و نظم باشد، احتمال رخ دادن رفتارهایی چون ارتکاب اشتباهات احمقانه، اشتباهات ذهنی، حاضرجوابی، به مربیان و مسئولان وجود دارد. در حقیقت بازیکنان اغلب شخصیت مربی خود را میگیرند. جان وودِن اعتقاد داشت که کنترل تیم با کنترل خود مربی شروع میشود. این مهم است که به عنوان یک مربی و بازیکن، خودکنترلی همواره در سطح بالایی قرار گیرد
فِرِد اسلاوترکسی است که از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۴ برای یو. سی. ال. ای بازی کرده و یک قهرمانی ملی را هم به دست آورده است، در خصوص داستانی از چگونگی آرامش وودِن در شرایط پر استرس گفت: “ببین، اگر او نگران نیست، چرا من باید نگران باشم؟ ” توانایی وودِن برای حفظ خونسردی و نمایش اعتماد به نفس و قدرت، شرایط بازیکنانش را برای انجام همان کار آسانتر میکرد. همانطور که وودِن میگوید، او زمان زیادی را صرف کرد و یاد گرفت که یک رهبر، به وسیله قدرت رهبریاش مشخص میشود، در حالی که رهبری که نقش هیجانی دارد، رهبری ضعیف بوده و تیمش آسیب پذیراست.
2. تشویق بهتر از تنبیه!
جان وودِن معتقد بود که هنگام انتخاب بین تشویق و تنبیه، به عنوان یک ابزار انگیزشی، تشویق معمولاً گزینه ارجحی است. او میدانست که زمانهای اجرای یک تنبیه یا ابزار مخالفت خیلی مهم است و این فعالیت را فقط برای مدتی که نیاز بود ادامه میداد؛ اما جان وودِن ترجیح میداد تا روشهای مثبت بیشتری را برای انگیزه دادن پیدا کند. برای او لذت بردن از احساس غرور بازیکن گزینه بهتری بود و راههای متعددی برای انجام دادن این کار وجود داشت. یکی از راههایی که بازیکنان از احساس غرورشان لذت ببرند این است که از آنها درزمان مناسب، تعریف صادقانه و واقعی کنید. راه دیگر این است که به بازیکنان یادآوری کنید چه نقشی در بازی دارند و چگونه بخش جدایی ناپذیر از آنچه که تیم میخواهد هستند. این نکته به بازیکنان یادآوری میکند که چگونه همه آنها مهم هستند. زمانی که به بازیکنی یادآوری میشود چطور بخشی از یک کل است، انگیزه بیشتری پیدا میکند. یکی دیگر از رویکردهای انگیزشی ساده اما نادیده گرفته شده این است که قدردانی با کلمات یا حرکات مثبت بیان شود، با برقراری ارتباط مناسب، اعتقاد به بازیکنانتان و پیادهسازی تاکتیکهای کوچک اما مثبت، وسوسه انتخاب تنبیه را به شدت کاهش میدهید. وودِن کسی نبود که به خشونت و ایجاد ترس متوسل شود، او بیشتر رویکردهای مثبت را ترجیح میداد. برای وودِن ترس کوتاه مدت، اما غرور پایدار بود.
3. برای غیرمنتظرهها آماده باش!
وودِن همه بازیکنانش را تشویق میکرد تا به خوبی آماده شوند وهمیشه آمادگی داشته باشند. وودِن میگفت: “آماده باش، ممکنه شانست بیاد، اگر آماده نباشی، ممکنه دوباره برنگرده” در نگاه اول، شاید اینطور به نظر برسد که این جمله بیشتر به بازیکنانی که زمان زیادی را به عنوان بازیکن اصلی بازی نمیکنند اشاره میکند، اگر بازیکنی که به ندرت شانسی برای نمایش تواناییهایش دارد، همواره آماده و متعهد به تیم باشد، این اتفاق مزیتی برای همه افراد تیم محسوب میشود. زیرا این اتفاق را فرصتی برای کسب موفقیت میشمارد.
مطمئناً درست است، بازیکنی که چند دقیقه ازیک مسابقه بسکتبال را بازی میکند، نیاز دارد تا برای زمان بیشترهم آمادگی داشته باشد. یک عملکرد مطمئن طی آن چند دقیقه ممکن است منجر به انجام بازی در زمان بیشتر در مسابقه بعدی و یا یک شانس در بعضی لحظهها که بازیکنان اصلی مصدوم میشوند، گردد. این اتفاق برای مربی ممکن است استعدادهایی را که در گذشته نادیده گرفته آشکار کند. حتی اگر این آمادگی و استفاده از فرصتها، منجربه موفقیت وعملکرد مطلوب وی شود، متضمن فرصتهای قابل پیشبینی بیشتری در آینده نمیشود؛ اما عملکرد او در آن لحظه موجب تأثیر بسیار مثبتی بر سایر بازیکنان خواهد شد.
این قاعده کلی برای تمامی اعضای تیم و مربیان نیز کاربرد دارد. شما هرگز نمیدانید که ممکن است چه موقعیتهایی برای آنها پیش آید و از پیچیدگیها و تغییراتی که در طول یک بازی و یا یک فصل ممکن است رخ بدهد، آگاه نیستید. علاوه براین نمیدانید که با چه چیزی روبرو خواهید شد؛ تغییر بازی و تعیین زمان بازی، آسیبهای غیر منتظره، تعویضهای غیر منتظره، تغییر جابجاییها در تاکتیک و غیره. نتیجه ممکن است راهی که شما میخواهید باشد یا ممکن است نباشد، اما فقط آمادگی ذهنی و جسمانی میتواند در این خصوص کمک کند. تنها با آمادگی کامل است که میتوانید تأثیر مثبتی در فرصتهای بیشتر و لحظات بزرگ ایجاد کنید.
دیدگاهتان را بنویسید